מקור השירים בפרסית, נוסח מגובש ומתואם

172 زبان شد گر چه دارد صد نوابیهر كه او از همزبانی شد جدا ذشتنشنوی زآن پس ز بلبل سر گچونك ُگل رفت و گلستان در گذشت زنده معشوق است و عاشق مُرده ایو عاشق پرده ایاستجمله معشوق ۰۳ او چو مرغی ماند بی پر وای اوچون نباشد عشق را پروای او چون نباشد نور یارم پيش و پسمن چگونه هوش دارم پيش و پس آینه غمّاز نبود چون بودعشق خواهد كين سخن بيرون بود زآنک زنگار از رخش ممتاز نيستغمّاز نيستآینه ات دانی چرا خود حقيقت نقد حال ماست آنای دوستان این داستانبشنوید ۵۳ حکايت عاشق شدن پادشاهی بر كنيزكی كنيزك راو خريدن پادشاه ملك دنيا بودش و هم ملك دینبود شاهی در زمانی پيش ازین ش از بهر شكاربا خواص خویاتفاقا شاه روزی شد سوار شد غلام آن كنيزك جان ِ شاهیك كنيزك دید شه بر شاه راه داد مال و آن كنيزك را خریدمرغ جانش در قفس چون می طپيد آن كنيزك از قضا بيمار شدچون خرید او را و برخوردار شد ۰۴ یافت پالان گرگ خر را در ربودآن یكی خر داشت پالانش نبود آب را چون یافت خود كوزه شكستستمی نآمد بدكوزه بودش آب گفت جان هر دو در دست شماستشه طبيبان جمع كرد از چپ و راست دردمند و خسته ام درمانم اوستجان من سهلست جان جانم اوست برد گنج و دُرّو...  אל הספר
כתב ווב הוצאה לאור בע"מ